از عشقِ سگی تا عشقِ انسانی با الهام از فیلم سینمایی عشق سگی (بخش دوم)
💫از عشقِ سگی تا عشقِ انسانی با الهام از فیلم سینمایی عشق سگی
(بخش دوم)
بیانیهای برای بیداریِ عشق در عصر بیمهری
دنیا امروز پر از زوزه است — نه از گلوی سگها، که از گلوی انسانهایی که دیگر صدای دلشان را نمیشنوند!!!
ما میدویم، میجنگیم، میخریم، میفروشیم، مصرف می کنیم، اما عشق نمیورزیم.
ما «دوستت دارم» میگوییم، اما در واقع میگوییم: «میترسم تنها بمانم.»
و فیلم عشق سگی آینهای است که با بیرحمی، این چهرهی پنهان را به ما نشان میدهد.
چهرهی انسانی که عشق را فراموش کرده، و حالا در خرابهی روابط، دنبال سگهایی میگردد تا همهی مهربانیهایش را نثار او کند!!!
🔥 زخم نخست: ما عشق را با مالکیت اشتباه گرفتهایم!
انسان امروز نمیخواهد عشق بورزد، میخواهد «داشته باشد.»
میخواهد معشوق را مثل خانه، ماشین، یا حساب بانکی تملک کند.
در حالی که عشقِ واقعی، آزاد میکند نه اسیر.
وقتی کسی را دوست داریم، اما از او انتظار داریم که همان شود که ما میخواهیم، در واقع دیگر او را دوست نداریم، بلکه «تصویر خودمان» را در او میپرستیم.
همانطور که در فیلم، هر سه شخصیت برای اثبات عشقشان، دیگری را ویران کردند.
🌑 زخم دوم: ما از تنهایی میترسیم، نه از بیعشقی!
ترس از تنها ماندن، ما را به سمت هر رابطهای میکشاند.
اما رابطهای که از ترس آغاز شود، به نفرت ختم خواهد شد.
در جهان پرهیاهوی امروز، ما دیگر بلد نیستیم تنها باشیم، در سکوت بنشینیم، با خودمان گفتوگو کنیم.
همین فرار از تنهایی، ریشهی هزاران زخم است — زخمهایی که در عشقهای سطحی، در دوستیهای منفعتی، در زندگیهای پر از قسط و خستگی پنهان شدهاند.
🌹 بیداری: عشقِ انسانی، بازگشت به حضور است
عشقِ انسانی آغاز میشود وقتی بپذیریم:
دیگری کامل نیست،
ما هم کامل نیستیم،
اما میتوانیم در کنار هم رشد کنیم.
عشقِ انسانی یعنی بودن، بدون ادعا.
یعنی گوش دادن بدون پاسخ دادن.
یعنی مهربانی کردن بدون انتظار بازگشت.
یعنی لمسِ انسانیت در چشمان دیگری، حتی اگر غریبه باشد.
این عشق، همان است که پیرمرد در پایان فیلم تجربه میکند:
وقتی میخواهد سگ زخمی را بکشد، اما نمیکشد.
او در آن لحظه، از غریزه به آگاهی میرسد.
از نفرت به شفقت.
از مرگ به عشق.
💧 تمرینهای کوچینگی برای بیداری عشق
اگر بخواهیم از عشق سگی، به عشق انسانی برسیم، باید از درون آغاز کنیم.
با تمرینهایی ساده اما عمیق:
تمرین اول: گفتوگو با سگ درون:
چشمانت را ببند و بپرس:
کدام بخش از من هنوز میترسد؟
کدام بخش هنوز میخواهد بجنگد؟
کدام بخش تشنهی محبت است اما خودش را سخت و بیاحساس نشان میدهد؟
با آن بخش از خودت بنشین، بدون قضاوت.
تمرین دوم: مهربانی بیدلیل:
امروز به کسی لبخند بزن، بدون آنکه منتظر پاسخ باشی.
به یک رهگذر، یک کودک، یک پیرمرد.
این تمرین کوچک، آغاز بازسازی جهان است.
تمرین سوم: بازگشت به سکوت:
هر روز ده دقیقه در سکوت بنشین.
بدون گوشی، بدون موسیقی.
تنها تو و نفسهایت.
در آن سکوت، عشق آرام آرام خود را نشان میدهد.
🌅 عشقِ الهی: جایی که انسان و سگ هر دو یکی میشوند
در نهایت، عشق سگی و عشق انسانی از هم جدا نیستند؛ هر دو تلاشیاند برای بازگشت به سرچشمهی محبت.
سگ با وفاداری بیقیدش،
و انسان با آگاهی و بخشش،
هر دو در جستوجوی نوری هستند که در دل همهی موجودات زنده است.
عشق الهی یعنی دیدن خدا در چشمان یک سگ زخمی،
در اشک یک پیرمرد،
در لبخند یک کودک،
در خاموشی شب.
و شاید رسالت ما در این جهان، همین باشد:
بازگرداندن عشق به جایی که فراموش شده است.
✨ سخن پایانی
فیلم عشق سگی فریاد نمیزند، فریاد ما را نشان میدهد.
از درون زوزه میکشد تا بگوید: ای انسان!
اگر میخواهی زنده بمانی، عشق را به یاد آور.
اگر میخواهی آزاد شوی، ببخش.
اگر میخواهی بخندی، مهربان باش.
وگرنه، جهان تو را نیز به خرابهای تبدیل میکند که در آن، فقط زوزهی سگها میپیچد و صدای انسان خاموش است.
نویسنده: علی اصغر سوادکوهی
20 مهرماه 1404
توجه:
یک نکته ی انسانی و اخلاقی برای شما انسان فهیم و فرهیخته: به حکم انسانیت و اخلاق این مطلب را کپی کنید و با ذکر منبع برای دیگران ارسال کنید.
منبع: سایت کوچینگ تحول آرام و تدریجی: www.cgtcoaching.ir
- عشق سگی آینه ای بر زخم های بشر مدرن با الهام از فیلم سینمایی عشق سگی بخش اول
- نقد فیلم عشق سگی Amores Perros از دیدگاه یونگی Jungian
- سه سطح عشق در فیلم عشق سگی
- با تمرکز بر سه سکانس
- نقد فیلم سینمایی عشق سگی Amores Perros ساخته ی آلخاندرو گونزالس اینیاریتو
- فلسفی و کوچینگی فیلم سینمایی عشق سگی Amores Perros ساخته ی آلخاندرو گونزالس اینیاری
- نقد تحلیلی
دیدگاه خود را بنویسید