نقد فیلم سینمایی «عشق سگی» (Amores Perros) ساختهی آلخاندرو گونزالس اینیاریتو، با تمرکز بر سه سکانس فیلم عشق سگی
🎬نقد فیلم سینمایی «عشق سگی» (Amores Perros) ساختهی آلخاندرو گونزالس اینیاریتو، با تمرکز بر سه سکانس فیلم عشق سگی
آلخاندرو گونزالس اینیاریتو در فیلم عشق سگی در لایههای مختلف خود از «خشونت»، «بقای غریزی»، و «زخمهای پنهان انسان مدرن» سخن میگوید.
بیایید هر سه لحظه را در کنار هم، با نگاهی فلسفی و کوچینگی تحلیل کنیم
🔹 ۱. صحنهی مسابقهی سگها
در این صحنه، انسانها سگها را برای پول، هیجان و کنترل به جان هم میاندازند. سگها خودشان دشمن نیستند؛ اما انسانها از آنها ابزار خشونت ساختهاند.
این سکانس در واقع آینهای از دنیای انسانی است:
ما نیز بارها در مسابقههای پنهان زندگی، از سوی جامعه، قدرت، یا طمع، به جان یکدیگر انداخته میشویم — بیآنکه واقعاً دشمن هم باشیم!
🧩 پیام فلسفی:
خشونت میان انسانها (و حتی درون خود انسان) همیشه از بیرون تغذیه میشود؛ از سیستمی که رقابت را بر محبت ترجیح میدهد.
در کوچینگ، این لحظه یادآور پرسش کلیدی است:
آیا من در زندگی خود، آگاهانه انتخاب میکنم یا ناآگاهانه در مسابقهای دیگرانم را میدرم؟
🔹 ۲. صحنهی سگ سیاه در خرابه
در خرابه، سگ سیاه بدون تحریک، بقیهی سگها را میکشد.
اما اینبار دیگر انسانی او را مجبور نکرده است.
این خشونت، درونی شده است.
او قربانی سیستم خشونتپرور انسانهاست، که در وجودش کاشته شده و حالا به شکل غریزی فوران میکند.
این صحنه استعارهای است از انسانهایی که سالها در چرخهی خشونت، طمع یا تحقیر زندگی کردهاند و سرانجام خودشان تبدیل به همان چیزی میشوند که از آن میترسیدند.
🧩 پیام روانشناختی و کوچینگی:
وقتی رنج و خشم درونی را درمان نکنیم، دیر یا زود آن را به دیگری منتقل میکنیم — حتی به کسانی که بیتقصیرند.
این لحظه، بازتاب روان زخمی جامعه است؛ روانی که دیگر حتی به عشق و مهربانی پاسخ نمیدهد، چون از درون ویران شده است.
🔹 ۳. اشک پیرمرد و تفنگی که شلیک نمیشود
پیرمرد نماد وجدان، پشیمانی، و انسانیتِ باقیمانده است.
او وقتی می بیند که سگهای ضعیف ترش، توسط سگ سیاه قلدر و قدرتمندش کشته شدهاند، نه از خشم، بلکه از اندوهِ درک ریشهی خشونت میگرید.
و از خشم درونی، اسلحه را بر سر سگ سیاه میگذارد، اما نمیکشد — چون میفهمد قاتل واقعی سگ نیست.
قاتل، همان جامعهای است که همه را تنها، زخمی، و بیپناه کرده است.
🧩پیام اگزیستانسیال:
در لحظهای که انسان قادر است بکشد اما انتخاب میکند نبخشد، نشانهی ضعف است؛
اما در لحظهای که میتواند بکشد و انتخاب میکند که ببخشد تا چرخهی خشونت را متوقف کند، آنگاه انسان میشود.
🌱 جمعبندی کوچینگی و معنوی
سه صحنه، سه مرحلهی تحول انساناند:
| ردیف | مرحله | نماد | معنای درونی |
| 1 | خشونت بیرونی | مسابقهی سگها | خشونتی که از بیرون بر ما تحمیل میشود |
| 2 | خشونت درونی | سگ سیاه در خرابه | زخمهایی که درون ما نهادینه میشود |
| 3 | آگاهی و رهایی | اشک پیرمرد | لحظهی بخشش، خودشناسی و قطع چرخهی خشونت |
🪞 تمرین تأملی
۱. در زندگی من، «مسابقهی سگها» چگونه خود را نشان میدهد؟
در چه زمینههایی، برای تأیید یا بقا، به جان دیگران افتادهام؟
۲. آیا خشونتی درونی (قضاوت، خشم، سرزنش) در من ریشه کرده که بیآنکه بدانم، به دیگران منتقل میکنم؟
۳. اگر من جای پیرمرد بودم، آیا میتوانستم ببخشم؟ یا ترجیح میدادم از رنج، انتقام بسازم؟
نویسنده: علی اصغر سوادکوهی
30 مهرماه 1404
توجه:
یک نکته ی انسانی و اخلاقی برای شما انسان فهیم و فرهیخته: به حکم انسانیت و اخلاق این مطلب را کپی کنید و با ذکر منبع برای دیگران ارسال کنید.
منبع: سایت کوچینگ تحول آرام و تدریجی:www.cgtcoaching.ir
دیدگاه خود را بنویسید