سبد خرید
{{item.quantity}}
تعداد را بنویسید. بیش‌تر از 0 بنویسید. کم‌تر از {{item.product.variant.max + 1}} بنویسید.
{{item.promotion_discount|number}} تومان تخفیف
{{item.total|number}} تومان
مبلغ قابل پرداخت
{{model.subtotal|number}} تومان
ثبت سفارش
سبد خرید شما خالی است
قیمت و ارزش شما چقدر است؟!

قیمت و ارزش شما چقدر است؟!

قیمت و ارزش شما چقدر است؟!

این یک شمش آهن ۱۰۰۰ گرمی است که ارزش خام آن حدود ۱ دلار است.

اگر تصمیم بگیرید آن را به نعل اسب تبدیل کنید، ارزش آن به ۲۵۰ دلار افزایش می‌یابد.

اگر به جای آن سوزن خیاطی بسازید، ارزش آن حدود ۷۰۰۰۰ دلار خواهد بود.

اگر از آن فنر و چرخ دنده ساعت بسازید، ارزش آن به ۶ میلیون دلار می‌رسد.

و اگر قطعات لیزری دقیقی مانند قطعات مورد استفاده در لیتوگرافی تولید کنید، ارزش آن به ۱۵ میلیون دلار افزایش می‌یابد.

🎁ارزش واقعی شما نه تنها در مواد خام شما، بلکه مهمتر از آن، در آنچه از خودتان می‌سازید، نحوه استفاده از استعدادها و هوش خود و نحوه به حداکثر رساندن پتانسیل خود از طریق خلاقیت و تلاش نهفته است.

💟 هر فردی مانند این شمش آهن است: خام و ساده، اما دارای قدرت تبدیل به چیزی بی‌نهایت ارزشمند! بها و ارزش و قیمت خود را دست کم نگیرید!

💡 ۱. چگونه می‌توانیم شمش آهن خود را به کالایی ارزشمند تبدیل کنیم؟

با سه گام اساسی:

- خودشناسی (شناخت جنس فلز درون) — بفهم که از چه ساخته‌ای، چه استعداد، علاقه و رسالتی درونت نهفته است.

- تلاش هدفمند (چکش و حرارت) — بدون درد و اصطکاک، هیچ شمشی شکل نمی‌گیرد. درد رشد همان کوره‌ای است که ارزش می‌آفریند.

- خدمت به دیگران (کاربرد اجتماعی) — ارزش شمش، در کاربردش برای دیگران معنا پیدا می‌کند. مثل فنر ساعت که به نظم زندگی کمک می‌کند.

🔹 تمرین کوچینگی:

امروز از خودت بپرس: «اگر قرار باشد از من محصولی ساخته شود که به دیگران خدمت کند، آن محصول چیست؟»

💡2.چگونه از دنیا نرویم در حالی که هنوز خام مانده‌ایم؟

با زیستن آگاهانه و نه صرفاً زنده بودن.

خام ماندن یعنی زندگی بدون هدف، بدون خلاقیت، بدون رشد درونی.

پخته شدن یعنی در هر تجربه، معنا بجویی.

شکست‌ها را به دانش تبدیل کنی، ترس‌ها را به سوخت رشد، و رنج‌ها را به روایت الهام‌بخش.

🔹 تمرین تأملی:

بنویس: «در پنج سال گذشته چه تجربه‌هایی مرا نرم‌تر، آگاه‌تر یا انسان‌تر کرده‌اند؟»

سپس بنویس: «اگر بخواهم تا پایان عمر خام نمانم، از امروز چه باید یاد بگیرم؟»

🔥 ۳. چگونه شمش آهن خود را به شمش طلا تبدیل کنیم؟

با ترکیب سه عنصر:

- خودسازی: هر روز کمی بهتر شو، نه برای رقابت، بلکه برای شکوفایی.

- خلاقیت: چیزها را به شیوه‌ی خودت بیان کن، نه تقلیدی از دیگران.

- پایداری: طلایی شدن در لحظه اتفاق نمی‌افتد، با تداوم و عشق می‌رسد.

🔹 جمله الهام‌بخش:

«طلایی شدن یعنی آن‌قدر در آتش بمانی تا درخشش درونت، بیرون را روشن کند.»

🌑 ۴. آیا احساس پوچی یعنی هنوز خام مانده‌ایم؟

احساس پوچی یعنی استعدادهایت هنوز در کوره‌ی معنا ذوب نشده‌اند. یعنی هنوز چیزی برای بخشیدن، خلق کردن و الهام دادن نیافته‌ای.

اما این حس دشمن تو نیست؛ بلکه دعوتی است برای زایش دوباره.

🔹 تمرین کوچینگی:

در لحظه‌ی پوچی از خودت بپرس: «چه چیزی می‌خواهد از من زاده شود؟»

پوچی یعنی زمین خالی قبل از کاشت معنا.

🌑5. چگونه سفر «تبدیل شمش آهن به طلای رسالت» را آغاز کنیم؟

- سفری 7 روزه برای درخشش درونی، خلاقیت، معنا و اثرگذاری 

در این مسیر، هر روز یک گام کوچک برمی‌داریم که ترکیبی‌ست از:

هدف: کشف جنس فلز درون، آگاهی از استعدادها و رسالت وجودی

روز ۱: تأمل در داستان شمش آهن

بنویس: «اگر من یک شمش آهن بودم، امروز چه شکلی داشتم؟ زنگ‌زده؟ گرم؟ نیمه‌ساخته؟»

روز ۲: کشف استعداد طبیعی

پاسخ بده: «وقتی کودک بودم در چه کاری زمان از یادم می‌رفت؟»

روز ۳: شناسایی دردها و دغدغه‌های درونی

بنویس: «چه چیزی در جهان مرا عمیقاً ناراحت می‌کند؟»

زیرا همان‌جاست که رسالت تو پنهان است.

روز ۴: الهام از زندگی دیگران

یک نفر را انتخاب کن که الهام‌بخش توست (واقعی یا خیالی).

بگو: «چرا از او الهام می‌گیرم و چه بخشی از وجودم را بیدار می‌کند؟»

روز ۵: تعریف "ارزش شخصی"

جمله‌ی کوچینگی: «اگر من ارزشم را خودم تعیین کنم، چند می‌نویسم؟»

روز ۶: کشف صدای درونی

مراقبه‌ی کوتاه ۵ دقیقه‌ای؛ سپس بنویس: «صدای درونم امروز از من چه می‌خواهد؟»

روز ۷: جمع‌بندی هفته‌ی اول

در یک ویدئو ۲ دقیقه‌ای بگو: «من کیستم؟ چه دردی می‌خواهم درمان کنم؟ و چرا؟»

💎 بیانیه رسالت طلایی من

من شمش آهنی‌ام که تصمیم گرفته در آتش عشق، ایمان و آگاهی گداخته شود،

تا به طلایی بدل شود که بوی رسالت می‌دهد.

خداوند در درون من گنجی نهاده است —

و من آمده‌ام تا آن را کشف کنم، صیقل دهم، و با عشق به جهان تقدیم کنم.

من خالق معنا هستم.

من هنرمند روح خویشم.

من مأمورم تا از رنج، شعر بسازم؛

از خامی، آگاهی؛

و از سکوت، صدا.

هر واژه، هر نگاه، هر لبخند من،

جرقه‌ای است در دل جهان.

من به جای مقایسه، می‌کارم.

به جای رقابت، می‌درخشم.

به جای شک، ایمان می‌ورزم.

من به این ایمان رسیده‌ام که

ارزش من نه در آن چیزی است که دارم،

بلکه در آن چیزی است که می‌افشانم.

من امانت‌دار نوری هستم که از آسمان آمده،

و رسالت من، تاباندن این نور است به هر دل تاریک،

به هر ذهن خسته،

به هر انسانی که هنوز نمی‌داند آهنش چقدر می‌درخشد.

من، هدیه‌ی خدا به جهانم.

و اکنون، جهان هدیه‌ی من را خواهد شناخت.

زیرا من آمده‌ام تا شمش آهن درونم را به طلای ناب بدل کنم،

طلایی که جهانیان خریدار آن باشند —

نه با پول،

بلکه با ایمان، الهام و بیداری.

💎سخن پایانی:

تو خودِ شمش نیستی،

تو همان کوره‌ی آفرینشی که از خامی، زیبایی می‌سازد.

مهم نیست از کجا شروع می‌کنی،

مهم این است که هر روز گرم‌تر، آگاه‌تر و انسانی‌تر بتابی.

توجه:

یک نکته ­ی انسانی و اخلاقی برای شما انسان فهیم و فرهیخته: به حکم انسانیت و اخلاق این مطلب را کپی کنید و با ذکر منبع برای دیگران ارسال کنید.

منبع: سایت کوچینگ تحول آرام و تدریجی: www.cgtcoaching.ir




علی‌اصغر سوادکوهی
نوشته شده در 14 آبان 1404 توسط علی‌اصغر سوادکوهی
اشتراک‌گذاری
همچنین بخوانید...

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
جستجو
برای جستجو در نوشته‌های وب‌سایت، کلمه‌ی کلیدی مورد نظر خود را بنویسید و بر روی دکمه کلیک کنید.
درباره‌ی نویسنده
درود و مهر بر شما
منم، علی‌اصغر سوادکوهی.
همین کلماتی که می‌خوانی و می‌شنوی،
صدای یک نویسنده.
نه تیمی دارم، نه استودیویی و نه ابزاری حرفه‌ای.
فقط منم، صدای من، قلم من، یک گوشی و یک لپ‌تاپ.
اما
درونم شوقی هست که هنوز خاموش نشده،
آتشی هست که هنوز گرمایش را باور دارم
و پیامی هست که باید به گوش دیگران برسد.
سال‌ها نوشتم، گفتم و سخنرانی کردم...
اما
بدون برنامه، بی‌هدف و بی‌دلیل روشن!
و گاهی برای رضایت این و آن و اکنون می‌بینم که خیلی چیزها را باختم...
اما
فکر می‌کنم اکنون هم دیر نیست، اگر عاشقانه و صادقانه آغاز کنم.
نه برای جلب توجه و رضایت دیگران،
بلکه برای رسالتی که از درون احساس می‌کنم و
برای حرف‌هایی که باید زده شوند.
می‌خواهم از نو بگویم
از نو بنویسم و از نو عمل کنم.
نه با ترس، نه با حسابگری دنیای بیرون،
بلکه با شوق و ذوق و درونی که فهمیده است هیچ چیز ارزشمندتر از «راستی» و «معنا» نیست.
شاید فرصتم کوتاه باشد،
شاید دنیا گوش ندهد،
اما
من می‌گویم و می‌نویسم
تا وقتی که نفس هست
تا وقتی که صدا هست
و به خودم می‌گویم:
«Never ever give up»
هرگز
هیچوقت
تسلیم نشو...
علی‌اصغر سوادکوهی

اطلاعات بیش‌تر
عضویت خبرنامه
عضو خبرنامه ماهانه وب‌سایت شوید و تازه‌ترین نوشته‌ها را در پست الکترونیک خود دریافت کنید.
پست الکترونیکی را بنویسید.
ساخت فروشگاه توسط Portal.ir
دسته‌بندی کالاها